عمو روحانی | عمو اخوان

دهه کرامت

https://amooakhavan.ir?p=3011

بسم الله الرحمن الرحیم

دوستای خوبم سلام، 1 2 3 سلام

نمی‌شنوم سلام، کمی قوی‌تر سلام

اول هر صبح سلام، صدا ضعیفه سلام
کمی بلندتر سلام
حال شما خوب است ؟ کی خسته است ؟ دشمن – کی زنده است ؟ ایران – جانم فدای ایران

……………………………………………………………….

امروز می خواهم برای شما داستانی تعریف کنم که آخر این داستان یک مسابقه است هر کس خوب گوش بده به این داستان می تواند مسابقه را هم جواب بدهد .

پس خوب گوش کنید :
فصل فصل برداشت میوه ها بود . کارگران مشغول میوه چینی بودند . بعضی در وقت میوه چینی آواز می خواندن

نهال سیبی داشتم     تو باغچه اونو کاشتم
باد اومد و تابش داد    ابر اومد و آبش داد

چند نفر دیگر هم بلند بلند می خندیدند . سیب های سرخ را از شاخه ها جدا می کردند و آن ها را در سبد می گذاشتند و سبد ها را به گوشه ای از باغ می بردند . و روی هم انبار می کردند . نزدیک ظهر شد . همگی خسته شده بودند . سرکارگر گفت : استراحت می کنیم و نماز می خوانیم .

همه به طرف سایه درخت بید رفتند که کنار جوی آب بود . توی این جمع پیر مردی بود که سال ها در این باغ کار می کرد . او شروع کرد برای دیگران از میوه های این باغ تعریف کردن . در همین لحظه مردی با یک سبد گلابی جلو آمد و گفت : عجب گلابی های خوش بو و آب داری .

یکی گفت : کو کجاست درختش ؟

جواب داد : گوشه باغ کنار پرچین .

جوانی که در میان جمع بود یکی از گلابی ها را برداشت . کمی سبز بود . با دندان کمی از آن را کند و جوید ، اخم کرد .میوه نیم خورده اش را دور انداخت و گفت : چندان هم تعریف ندارد . بعد گلابی دیگری برداشت زرد زرد بود . آن را بویید . کمی خورد و گفت : نه بابا به این هم می گویید خوشمزه ؟ چشمش به یک گلابی کوچکتر افتاد و گفت : شاید این یک لذیذ باشد میوه ی دستش را توی آب انداخت . شلپی صدا کرد . آب آن را برد . گلابی کوچک را برداشت .

 یک دفعه چشمش افتاد به صاحب باغ که آمده بود از کارگر ها سر بزند . از جا بلند شد و سلام کرد . صاحب باغ هم جوابش را داد و گفت : بنشینید .

اطراف پر از گلابی نیم خورده بود . صاحب باغ خم شد و یکی از این گلابی ها را برداشت . همه ساکت بودند . جوان سرش را پایین انداخت . فکر کرد الان بیرونش می کنند . پیرمرد که کنار او ایستاده بود آهسته گفت : گفتم کار زشتی است . صاحب باغ که امام رضا (ع) بود فرمودند : الان میوه زیاد است ، شما هم می خورید . اما افراد زیادی هستند که از این نعمت الهی محرومند . جوان تا این حرف امام را شنید یادش آمد از زنان و بچه های فقیری که هر روز غروب لب جاده می ایستند . التماس می کنند و میوه می خواهند . هر چند که به دستور امام چند سبد میوه برایشان می برند ، اما کافی نبود . احساس گناه کرد و از امام عذر خواهی کرد

خوب بچه ها به نظر شما منظور امام چی بود ؟

آفرین ، اسراف نکنید (کلوا و اشربوا و لا تسرفوا – اعراف 31 )

شما که اهل اسراف نیستید ؟ نه

آفرین به شما نو گُلان عزیز ان شا الله که در روز شهادت امام رضا (ع) اگر هم گاهی اوقات فراموش می کردیم نباید اسراف کنیم از این به بعد حواسمان را بیشتر جمع می کنیم

                                                              خوب باید حواسمان باشد که میخواییم بریم مشهد زیارت امام رضا ع چی باید بگیریم

خوب اول چی می خواهیم ؟ درسته پول ، خوب این هم پول . بریم بریم در مغازه ببینیم چه دارد .

-آقا سلام .

-سلام پسرم . بفرمایید .

-راستش امروز تولد یکی از بهترین دوستان من است می خواهم براش یک کادو خوب بگیرم به نظر شما چی خوبه ؟

-هر چیزی که بخواهی ما داریم و خوبه .

-من نمی دانم چی باید بگیرم

-شما چقدر اون دوستت را دوست داری ؟

-خیلی اینقدر که حاضرم بخاطرش جونمم بدهم .

-پس خیلی برای شما ارزش داره ، بهتره یکم بگردم ببینم چی دارم . آها بنظرم این بد نباشه ؟(کتاب)

-چه کتابی هست ؟ قرآن .

– راستش خودش حافظه قرآن است .

– چقدر خوب چه دوست خوبی دارید شما .

– بله دوست من هم قرآن حفظ است و هم تمام روایات را بلد است .

– عجب !!!!!!!
– پس حسابی انسان شریف و بزرگیه .

– بله
– خوب برای یک همچین انسانی باید از یک جایی کادو بگیرید که ارزش اون را داشته باشه نه از مغازه من .

– خوب از کجا باید برم تهیه کنم؟
– آها بنظرم یک مغازه فقط توی دنیا هست که می تواند کادوی خوبی برای تو داشته باشد و صاحب آن مغازه خداست .
– چی خدا ؟ مگه خدا هم مغازه داره ؟

– بله پسرم ! داخل مغازه خدا همه چیز هست . هم خوردنی هم دانستنی . همه چیز .

– خوب حالا آدرسش کجاست ؟
– اگه شما این قرآنی که دستت دادم را باز کنید و سوره لقمان را بخوانید می توانید بهترین هدیه را پیدا کنید .

(قرآن را گرفتم و با سرعت اومدم پیش بچه ها)

اگر حاضر هستید بچه ها این سوره را با بازی بهشتی و جهنمی انجام بدهیم ، هر کجا کار بدی بود بگویید جهنمیه جهنمیه و هر کجا کار خوب بود بگویید بهشتیه بهشتیه .

کسی که شکر خدا کند ؟ بهشتیه بهشتیه

کافر به خدا ؟ جهنمیه جهنمیه

احترام کننده مامان و بابا ؟ بهشتیه بهشتیه

ناراحت کننده مامان و بابا ؟ جهنمیه جهنمیه

کسی که به دیگران تهمت می زنه؟ جهنمیه جهنمیه

کسی که دروغ نمی گوید ؟ بهشتیه بهشتیه

کسی که به دیگران کمک می کند ؟ بهشتیه بهشتیه

کسی که دل دیگران را می شکنه ؟ جهنمیه جهنیمه

کسی که اهل درس ؟ بهشتیه بهشتیه

کسی که نماز می خواند ؟ بهشتیه بهشتیه

کسی که دروغ بگوید ؟ جهنمیه جهنمیه

خوب حالا چه کسانی دوست دارند بهشتی بشوند ؟ همه

بچه ها دل شما پاک پاک است اگر هم تا بحال اشتباهی کاری کردید که خدا ناراحت شده باشه می توانید یک کار خوب انجام بدهید تا خدا شما را ببخشد چه کسی می داند چه کاری ؟ (اگر جواب دادند توبه خیلی ماهرانه تصویر را نشان می دهیم و ادامه توضیح را می گوییم )

با یک نقاشی این کار خوب را یاد بگیریم . آماده اید ؟

بله بچه ها انسان با توبه و معذرت خواهی از خدا می تواند مثل یک کبوتر پرواز کند بره بالا بالا  بالاتر  – بالاتر از ستاره – تو آسمان بهشت – پرواز کند دوباره – بگه خدا خدا جون – خدا جون

مهربان – دست من را تو بگیر – ببر من را تو بهشت

پس بیایید همه با هم توی این روز عزیز که روز شهادت امام رضا (ع) است دعا کنیم ، پس همه دست ها را بیاورند بالا ،

با این دو دست کوچکم

دست می برم پیش خدا

با دل پاک و روشنم

دعا کنم دعا دعا

آهای خدا خدا خدا

بشنو دعاهای مرا

دعا برای مادرم

دعا به شادی بابا

به جان حضرت رضا

ما را نکن ز خود جدا

صلوات

 

پیوستن به بزرگترین کانال عمو روحانی در ایتا

 مشاهده ی نمونه اجراهای عمو اخوان

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *