درسنامه طرح تربیتی گناه گریزی
عنوان درس: گناه گریزی
موضوع درس: گناه
شاخص:گناه گریزی
مقطع: متوسطه اول
هدف کلی: دوری از گناهان
روشهای انتقال مفاهیم دینی: ابهام،سوال،داستان
هر آنچه هستی بازآ
ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز
ای یــاد تو مونس روانم جز نام تو نیست بر زبانم
با سلام خدمت همه دوستان خوبم! امیدوارم حالتان خوب باشد و آماده ماهیگیری باشید. چرا تعجب کردید؟ لابد میگویید اینجا که دریا و آب نیست، اما میشود فرض کنیم که ما آماده رفتن به ماهیگیری هستیم.
راستی کدام یک از شما تا به حال ماهیگیری کرده است؟
فکر میکنید برای این کار به چه وسایلی نیاز داریم؟
تور و قلاب، طعمه، غذا و… .
ماهیگیر و صیاد قلاب را به دریا یا رودخانه میاندازد و بر سر قلاب گوشت یا کرمی قرار میدهد و قلاب را لای آن گوشت پنهان میکند. بعد قلاب را داخل آب پرتاب میکند. وقتی که ماهی میخواهد گوشت را بخورد، قلاب را همراه گوشت میبلعد. قلاب که بلعیده شد، صیاد از تکانی که به نخ قلاب وارد میشود، میفهمد ماهیای را صید کرده است. اگر ماهی بچه باشد، صیاد با یک ضرب آن را بالا می کشد. اگر ماهی سنگین باشد، صیاد به طور متناوب قلاب را میکشد و رها میکند. با این کار ماهی را خسته و بیجان میکند. وقتی که مطمئن شد که دیگر ماهی توان ندارد، آن وقت آن را از آب بیرون میکشد.
اما صیاد دیگری هم هست که از طعمههای دیگری، مانند آرزوها، ریاست طلبی، دروغ، گناه و علاقه به هر چیزی که دنیایی است، استفاده میکند. اسم این صیاد[1]؟
شیطان
احسنت بر شما، شیطان است.
دوستان خوبم! همان طور که مزه طعمهها فرق میکند، شیطان هم برای صید انسانها از طعمههای مختلفی استفاده میکند.
به این داستان گوش کنید.
رسول خداصلی الله علیه و آله فرمود: موسی علیه السلام نشسته بود که ناگاه شیطان سوی او آمد و کلاه دراز رنگارنگی بر سر داشت. چون نزدیک موسی علیه السلام رسید، کلاهش را برداشت و به موسی سلام کرد.
موسی گفت: «تو کیستی؟» گفت: «من شیطانم.»
موسی گفت: «شیطان تویی؟! خدا آوارهات کند.» شیطان گفت: من آمدهام به تو به جهت منزلتی که نزدخدا داری، سلام کنم.» موسی به او فرمود: «این کلاه چیست؟» گفت: «به وسیله این کلاه دل آدمیزاد را میربایم.»
موسی گفت: به من از گناهی خبر ده که چون آدمیزاد مرتکب آن شود بر او مسلط شوی[2]؟
فکر میکنید شیطان چه گناهانی را نام برد؟
شیطان گفت:
1. هنگامی که او از خودش خوشش بیاید.
2.هنگامی که عملش در نظر او بزرگ جلوه کند و گناهش در نظرش کوچک شمرده شود
رنگهای مختلف کلاه نمودار آرزوها، شهوات، زینتهای دنیا و… بوده است[3].
برگردیم سراغ ماهیگیری خودمان.
گاهی هم صیاد قصد میکند تا ماهیها را دستهجمعی بگیرد که از این وسیله استفاده میکند[4]. بله تور ماهیگیری.
حالا زود و تند و سریع یک ضربالمثل در مورد ماهی و آب بگویید؟
آفرین بر شما، «ماهی را هر وقت از آب بگیری، تازه است.»
اما بعضیها هم ضربالمثل را این گونه میگویند: «ماهی را هر وقت از آب بگیری میمیرد.»
بله دوستان! ماهی تا زمانی که در آب است، زنده هست. اگر از آب گرفته شود، باید برای زنده ماندن فوری به آب انداخته شود. قلب و دل ما انسانها هم مثل همین ماهی است. تا زمانی که به یاد خدا باشد، زنده است، ولی وقتی فریب طعمههای شیطان را خورد و شیطان توانست او را از آب بگیرد، اسیر او میشود.
بعضی از انسانها وقتی کار به اینجا رسید ضربالمثلی میگویند[5].
بله، آب که از سر گذشت، چه یک نی، چه صد نی.
شما فکر میکنید این طوری فکر کردن همه جا خوب است یا نه؟
به طور نمونه اگر رانندهای در سرازیری ترمز برید و بگوید که آب که از سر گذشت، چه یک نی چه صد نی و شروع به گاز دادن بکند و یا زندانی که محکوم به حبس ابد است، بگوید: «آب که از سر گذشت، چه یک نی چه صد نی» و در زندان شروع به اذیت و آزار دیگران کند.
اما همان راننده با کمی فکر و غلبه بر ترس میتواند سرعت ماشین را کم کند و یا آن زندانی با مهربانی و رفتار خوب میتواند موجب کوتاهی دوران زندانیش شود.
خداوند هم برای زنده کردن دلهای مرده و آزادی از دست شیطان، راهی را قرار داده است. به این داستان خوب گوش کنید.
در زمان رسول خداصلی الله علیه و آله که امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام کودک بودند، شخصی گناهی کرد و از شرم آن گناه، مدتی مخفی شد و نزد رسول خداصلی الله علیه و آله نمیآمد. تا این که آن شخص، حسن و حسین را دید. آن دو را بر دوش خود سوار کرد و با همان حال به حضور رسول خداصلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: «من گنهکارم. با این دو به حضور شما آمدهام تا از خدا بخواهید مرا ببخشید.»
در این هنگام این آیه نازل شد[6]: «… و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما[7]»،«و اگر گنهکاران که بر اثر گناه به خود ستم کردند،به نزد تو (ای پیامبر) میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند.
سپس پیامبر به آن مرد گنهکار فرمود: «برو جانم، تو آزاد هستی و بخشیده شدی». آن گاه به حسن و حسین فرمود: «آن شخص در مورد بخشش گناه خود،شما را شفیع قرار داد[8].»
بله دوستان عزیز! ما انسانها راهی برای آزادی از دست شیطان و برگشت به دریای الهی داریم[9].
آن کدام راه است؟ احسنت بر شما! توبه خداوند آن قدر مهربان است که معامله خوبی با انسانهای گنهکار و توبه کننده میکند.
فکر میکنید چه معاملهای میکند؟
برای به دست آوردن آن به سراغ جدول میرویم[10]. با جواب دادن به پرسشها و به دست آوردن رمز به جواب سئوال میرسیم.
من ابتدا شمارهها را در تور مینویسم. بعد پرسشها را مطرح مینمایم.
سئوالها:
به فرد، تک، منفرد و یگانه چه میگویند؟ تنها ( 17، 12، 2 و13)
به گردش در روی زمین چه گفته میشود؟ سیاحت (5، 1، 14، 6 و18)
کدام سوره معروف به قلب قرآن است؟ یس (8 و9)
نقیض خوب و نیک چیست؟ بد (4 و7)
کدام حرف جزم در عربی برای نفی مضارع میباشد؟ لم (10 و3)
ماه نو چیست؟ هلال (20، 19، 15 و16)
شکل دیگر حرف اول الفبا چگونه است؟ ء (11)
برای به دست آوردن رمز جدول کافی است حرف اول را نوشته و خانهها را 3 تا 3 تا بشماریم.
احسنت بر شما! پیام جدول چند کلمه از یک آیه قرآن است. که عبارت است از: «… یبدل الله سیئاتهم حسنات…»حالا یکی از شما بیاید و این آیه زیبا را برای همه ما قرائت نماید و ترجمه آن را برای ما بخواند.
«یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما[11] »
یعنی: «مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد. خداوند گناهانشان را میبخشد و بدی اعمال آنها را تبدیل به نیکی میکند و خداوند آمرزنده و مهربان است»
این آیه در مورد مشرکان است. خداوند حتی گناهان آنها را هم میبخشد، البته با چند شرط[12].
توبه ایمان عمل صالح
این زیباترین کاری است که خداوند با انسانهای گناهکار انجام میدهد.
در تاریخ، بعضی از افراد توانستهاند این راه را طی نمایند. یکی از این افراد فضیل بن عیاض است.
دوستان خوبم! فردی به نام «فضیل بن عیاض» وارد میدان شد. اما چگونه؟ خوب به داستان گوش کنید.
فضیل دزد معروفی بود که مردم از دست او خواب راحت نداشتند. شبی منتظر بود تا مانند همیشه به سراغ منزلی برود و وسایل خانه را به سرقت ببرد. خانهای را مد نظر قرار داد. به قصد ورود به منزل، روی دیوار رفت، در خانه مرد عابد و زاهدی بود که شبزندهداری میکرد و نماز شب میخواند. در آن لحظه به تلاوت قرآن مشغول بود، صدای دلنشین قرائت قرآنش به گوش میرسید. ناگهان این آیه را تلاوت کرد:
«الم یأن للذین ءامنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله[13]» ، آیا وقت آن نشده آنان که ایمان آوردهاند، دلهاشان برای ذکر خدا خاشع گردد. آیا وقت آن نرسیده که مدعیان ایمان، قلبشان برای یاد خدا نرم و آرام شود. فضیل همین که این آیه را از روی دیوار شنید، گویا که مخاطب شخص او باشد. به فکر فرو رفت. انگار تا به حال این آیه رانشنیده است. با خود گفت: آیا نمیدانید خداوند شما را میبیند؟»
از این رو همان جا گفت: «خدایا! بله، بله و از روی دیوار پایین آمد و به طرف خانه برگشت.»
در راه با خود میگفت تا کی قساوت قلب؟ تا کی گناه و عصیان؟ آیا وقت روی گرداندن از گناه و رو کردن به سوی خدا نرسیده است؟ سپس خودش را خطاب کرد و گفت: وقتش رسیده است و همین الان موقع(پشیمانی) است[14].
وی بعد از آن (تصمیم) گرفت تا از همه آلودگیها و گناهان دوری کند. بنابراین او به انبار خود رفت و تا حدی که برایش مقدور بود و میدانست که این اموال مال چه کسانی است، آنها را به صاحبانش پس داد.
به کار او چه میگویند؟ ادا کردن (حق الناس)
بعد هم شروع به نماز خواندن و عبادت نمود. حقوق الهی را ادا کرد و کوتاهیهای گذشته را جبران نمود. یعنی دئر حقیقت (حق الناس) را انجام داد.
او مرد با تقوایی شد که مربی و معلمی نمونه برای دیگران گردید.
بله دوستان خوبم! اگر کسی به طرف خدا برود و توبه نماید، خداوند هم با او معامله خوبی میکند و او را در دنیا و آخرت عزیز میکند.
شما چند نمونه از این انسانها نام ببرید: احسنت بر شما، حُر، بشر حافی[15] و… .
خداوند نه تنها گناهان آنها را تبدیل به حسنات میکند، بلکه آنها را جزء کسانی قرار میدهد که دوستشان دارد. شاید بگویید مگر میشود کسی که گناه کرده و توبه نموده است، دوست خدا شود؟
بله دوستان خوبم خداوند میفرماید: «…ان الله یحب التوابین…»، «خداوند توبه کنندگان را دوست دارد[16].»
اگر کسی با شرایطی که در داستان فضیل گفته شد، توبه نماید خداوند او را در دسته کسانی قرار میدهد که آنها را دوست دارد و آنها را پیش دیگران عزیز و بزرگ میگرداند.
در میان بنیاسرائیل، جوان فاسقی بود که اهل شهر از فسق و فجور او به تنگ آمده بودند به گونهای که از دست او به پروردگار خود شکایت کردند. خطاب الهی به موسی رسید که آن جوان را از شهر بیرون کن که به واسطه او، آتش غضب الهی بر اهل شهر نازل خواهد شد.
حضرت موسی علیه السلام آن جوان را به مکانی تبعید کرد. از جانب خدا خطاب آمد که او را از آنجا نیز بیرون کن. موسی علیه السلام او را از آن مکان نیز اخراج کرد.
آن جوان به کوهی پناه برد که در آن نه انسان و نه حیوان و نه زراعتی بود. بعد از مدتی در آن جا مریض شد. کسی نزد او نبود تا از او نگهداری و پرستاری نماید. صورتش را روی خاکها گذارد و عرض کرد:
«پروردگارا! اگر مادرم بر بالینم حاضر بود هر آینه بر غربت و ذلت من ترحم و گریه میکرد. اگر پدرم بر بالینم بود بعد از مردن مرا غسل میداد و کفن میکرد و به خاک میسپرد. اگر زن و بچهام در کنارم بودند، برایم گریه میکردند و به دادم میرسیدند.»
بعد عرض کرد: «پرورگارا! مرا از رحمت خود ناامید نفرما. مرا برای گناهانم به آتش غضب مسوزان.» ناگاه خداوند ملکی به صورت پدرش و فرشتهای به صورت مادرش و فرشتهای به شکل همسرش و غلامانی به صورت فرزندانش فرستاد تا در کنارش بنشینند و برای او گریه کنند. جوان گمان کرد که آنها پدر و مادر و زن و فرزندانش میباشند. در نتیجه با دلی خوش و امیدوار چشم از این جهان فرو بست.
آنگاه خدا به موسی علیه السلام خطاب کرد که ای موسی! فردی از اولیا و دوستان ما در فلان جا از دنیا رفته است. به آنجا برو و او را غسل بده و کفن کن و بر جنازهاش نماز بخوان و دفنش کن.
موسی علیه السلام به آن مکان آمد. دید همان جوانی است که او را از شهر و دیار اخراج کرده بود. در این هنگام از جانب خدا خطاب آمد: «ای موسی! من به نالههای جانسوز او و به دور افتادنش از خاندانش ترحم کردم و برای اظهار ذلت و خواریاش، فرشتگانی به صورت خاندانش فرستادم تا بر او گریه و ترحم کنند. ای موسی! وقتی که غریبی از دنیا میرود، ملائکه آسمانها بر غربت او گریه میکنند. پس چگونه من بر غربت او ترحم نکنم در حالی که من ارحم الراحمین هستم[17].
دوستان خوبم! اگر گوش دل را خوب باز کنیم از طرف خداوند این ندا را میشنویم:
بازآ، بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآ
دستها را بالا میآوریم و مانند امام سجاد علیه السلام خداوند را این گونه میخوانیم[18].
صل علی محمد و آل محمد
و اقض حاجتی ، حاجتم را برآورده فرما.
و اغفر ذنبی ، گناهانم را ببخش.
و آمن خوف نفسی ، در هنگام ترس نگهدارم باش.
انک علی کل شی قدیر و ذلک علیک یسیر ، تو بر همه چیز توانایی و اینها برای تو آسان است.
آمین یا رب العالمین
1ـ مربی در حال صحبت کردن با دانشآموزان، کلمه شیطان را به صورت خط فانتزی روی تابلو میکشد.
2ـ کلینی، اصول کافی، ج 3، ص 429.
3ـ مربی توضیح میدهد همان طور که ما انسانها رنگی را دوست داریم،گویا کلاه رنگارنگ شیطان همان علایقی است که توسط آن ما را گمراه میکند، یعنی هر کسی را با رنگ مورد علاقه خودش به گمراهی میکشاند..
4ـ مربی شکل تور را طوری میکشد تا در آن جدولی رسم کند.
5ـ مربی راهنمایی میکند تا دانشآموزان به آن برسند.
6ـ آیه توسط یکی از دانشآموزان با صوت قرائت شود و ترجمه آن گفته شود.
7ـ نساء، آیه 64.
8ـ داستانهای شنیدنی، اشتهاردی، ص 62.
9ـ مربی از همان طرح تور،برای جدول استفاده میکند.
10ـ مربی در هنگام بیان مطلب، طرح را میکشد.
11ـ فرقان/ 70.
12ـالمیزان،ج 15، ص 335. مربی سه کارت را به نوبت به بچهها نشان میدهد.
13ـ حدید/ 16. مربی میتواند از قبل با هماهنگی، از دانشآموزی بخواهد به وسیله قرآن، وقتی به این قسمت داستان رسید، آن دانشآموز این آیه را بخواند، یا این آیه را روی کارتی بنویسد و به دانشآموزی بدهد تا بخواند.
14ـ مربی کارتها رانشان دهد تا دانشآموزان این شرطها را بهتر بفهمند.
15_ روضات الجنات، ج2، ص131. (بشر حافی یکی از اشرافزادگان بودکه شبانهروز به عیاشی و فسق و فجور اشتغال داشت. سخن کوتاه حضرت موسیبن جعفرu همانند تیر بر دل او نشست و مانند جرقه آتشی، قلبش را نورانی و دگرگون ساخت.)
16ـ بقره/ 222، قسمتی از آیه.
17ـ گنجینه جواهر، ص 69.
18ـ صحیفه سجادیه، دعای 12. مربی برای فهم دانشآموزان ترجمه میکند.