درس چهارم
“امام حسین علیه السلام و حرکت به سمت کوفه”
امام حسین(ع) در مکه بودند که نامهی حضرت مسلم(ع) که در آن به امام(ع) گفته بود تا به کوفه بیاید به دست ایشان رسید. امام همهی همراهان، یاران، برادران و همهی کسانی را که پیمان بسته بودند تا با حضرت به کوفه بیایند و در مبارزه شرکت کنند را جمع کرده و آمادهی حرکت به سوی کوفه شد، قبل از حرکت سخنرانی کرد و فرمود: “… مرگ در راه خدا برای انسانها همانند گردنبند، برگردن زنان است (یعنی زینت و زیبایی اوست) ومن آرزومند ملاقات اجداد خود هستم… هر کس میخواهد جان خودش را در راه ما فدا کند و خود را برای ملاقات پروردگار خودش آماده میبیند با ما هسفر شود که من فردا صبح حرکت خواهم کرد إن شاءالله”
فردای آن روز صبح امام(ع) با تصمیمی استوار از مکه به سمت کوفه حرکت کردند و شهرهای پیش راه را یکی پس از دیگری پشت سر میگذاشتند. در یکی از این شهرها به نام زَباله (یا زُباله) ایستادند؛ همه خیمه زدند و مشغول استراحت شدند. سپس امام(ع) دستور داد که همه جمع شوند و بعد شروع به صحبت کردند و فرمودند: “الآن برای من خبر آوردند که مسلم(ع) و عدهای از شیعیان در کوفه به دست عبیدالله شهید شدند و مردم کوفه از یاری ما دست برداشتهاند. ای اصحاب من هر کس که میخواهد از ما جدا بشود، جدا شود. چون پایان کار ما معلوم نیست.” اما یاران با وفای حضرت فهمیدند که امام(ع) آنها را به این وسیله آزمایش میکند. با این جملهی امام(ع)، همراهان بیوفای امام از دور حضرت پراکنده شدند و تنها عدهی کمی که امام(ع) را دوست داشته و حاضر بودند تا جانشان را قربانی کنند باقی ماندند.
امام(ع) این حرف را زدند تا کسانیکه میخواهند با امام(ع) همراه شوند بدانند به چه راهی پا گذاشتهاند وکسانیکه ایمان درستی ندارند تکلیف خودشان را بدانند.
“حرکت از زباله”
کاروان امام(ع) از منزل زَباله حرکت کرد و لحظه به لحظه به کوفه نزدیکتر میشد. یکی از یاران امام به ایشان گفت: مثل اینکه از دور لشکری به ما نزدیک میشود و به گمانم لشکری است که بدستور عبیدالله به سمت ما میآید. امام(ع) فرمود: باید مسیرمان را عوض کنیم و به جایی برویم که بتوانیم از خودمان دفاع کنیم عدهای از همراهان امام گفتند: در همین نزدیکی محلّی به نام «ذوحَسَم» است. میتوانیم به آنجا برویم. امام(ع) دستور دادند تا به سمت ذوحسم حرکت کنند وقتی به آنجا رسیدند. مدتی نگذشت که آن لشکر نیز رسید در حالیکه آن لشکر بسیار تشنه بودند. امام به یاران خود دستور داد تا به آنها آب بدهند. فرمانده لشکر شخصی به نام “حُرّ” بود. همراهان امام به همهی لشکر و اسبهای افراد لشکر آب دادند. وقتی همه سیراب شدند امام(ع) برای لشکر حرّ شروع به سخنرانی کردند و گفتند: «ای مردم من به سوی شما آمدم، چرا که نامهها و فرستادگان شما پیش من آمدهاند و از من خواستند تا به شهر شما (کوفه) بیایم. گفته بودید که ما رهبر و امام نداریم و میخواهید بوسیلهی من به سوی خدا هدایت شوید. پس اگر بر سر عهده و پیمان خودتان هستید، من به شهر شما بیایم و اگر از آمدنم ناراحت میشوید من برمیگردم». حرّ گفت: من از این نامهها اطلاع ندارم. امام(ع) دستور داد تا دو خورجین پر از نامهها را بیاورند و به لشکریان نشاندهند. حرّ گفت: من نامهای ننوشتم و مأموریت دارم که شما را نزد عبیدالله ببرم. امام(ع) به یارانشان گفتند: سوار اسبهایتان شوید وآمادهی برگشتن شوید. ولی حرّ و لشکریانش اجازه ندادند. حرّ گفت: «ای حسین من مأمور نیستم با شما بجنگم، ولی مأمورم که از شما جدا نشوم و شما را نزد عبیدالله ببرم». امام(ع) جواب دادند: “من هرگز به دنبال تو نخواهم آمد.” حرّ به امام(ع) اجازهی برگشتن نداد و مواظب کاروان امام حسین (ع) بود؛ نه اجازه میداد تا برای صحبت با شیعیان کوفه به آن شهر بروند و نه اجازه میداد تا امام(ع) به مدینه برگردد و کاروان امام(ع) را مجبور کرد تا به جایی بروند که نه به مدینه برسد نه به کوفه.
روش؛ مانند درس 1.
- نام فرزند امام حسن(ع) که در روز عاشورا به میدان رفت و به شهادت رسید. – قاسم بن الحسن (ع).
- عیدی که حضرت علی(ع) از طرف خداوند به امامت برگزیده شد. – عید غدیرخم.
- اولین پیامبری که خدا روضه امام حسین (ع) ر ابرای او خواند. – حضرت آدم(ع).
- نام پدر یزید که با فریب مردم بر سرزمینهای اسلامی پادشاهی میکرد. – معاویه.
- نام شاخهای در منطقه بشاگرد دارای روستاهای درجک، چوخون،گوریچی و… – جکدان.
- نام منزلی که در آنجا خبر شهادت مسلم به امام حسین (ع) رسید. – زَباله.
حدیث درس
امام حسین(ع):”أهلک الناس إثنان:خوف الفقر و طلب الفخر”
“مردم را دو چیز نابود کرد: ترس از فقر و خود بزرگ بینی.”
شعر درس
باز این چه شورش است که در خلق آدم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کز او کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای هیچ ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
سوالات
- امام(ع) قبل از رفتن به سمت کوفه چه چیزی در مورد مرگ در راه خدا گفت ؟ مرگ در راه خدا و برای خدا اینقدر زیباست مثل گردنبند طلایی در گردن زنان.
- امام(ع) چه جوری یارانش را در منزل زَباله آزمایش کرد؟ اعلام شهادت مسلم(ع) و برداشتن بیعت از آنها
- امام(ع) چگونه مهمان نوازی کرد از سپاه حرّ؟ وقتی تشنه رسیدند به آنها آب داد.
خلاصه
امام(ع) بعد از رسیدن نامه مسلم(ع) از مکه به سمت کوفه خارج شد. ولی در بین راه خبر شهادت مسلم(ع) را شنید و در آنجا بود که خیلی از یاران بی وفای امام از دور امام(ع) پراکنده شدند ولی امام(ع) همچنان رفت تا رسیدند به منزلگاه ذو حسم که در آنجا با سپاه حرّ برخورد کردند و بعد از گفتگوهای زیاد با حرّ، به سمت راهی که نه به کوفه برسد و نه به مدینه رهسپار شدند.