عمو روحانی | عمو اخوان

توحید

طرح درس توحید برای کودکان

 

به نام خداوند رنگین کمان * خداوند بخشنده مهربان
خداوندزیبایی وعطر و رنگ * خداوند پروانه های قشنگ

 

بچه ها سلام! حال شما خوبه؟امیدوارم سالم و سرحال باشید.

خب حالا آماده هستید تا درس امروز را شروع کنیم اما بچه ها من میخواهم خانه بسازم بروم پیش دکتر؟ نه؟ پس می خواهم خانه بسازم بروم پیش آقای کشاورز؟ نه؟ خب می خواهم خانه بسازم بروم پیش آقای ماهیگیر؟ نه؟ پس چکار کنیم؟ آهان!! آفرین باید بروم پیش آقای بنا چرا می روم پیش آقای بنا؟ آفرین چون آقای بنا تخصص دارد یعنی او بلد است که چطور باید خانه ساخته شود.

حالا اگر موافق باشید برایتان یک داستان بگویم تا مطلب بیشتر روشن بشود.

در زمانهای قدیم در منطقه ای بسیار خوش آب و هوا پادشاهی قدرتمند حکومت میکرد. همه امکانات رفاهی برای او مهیا بود. او غرق در نعمتهای سرشاری بود که خداوند به آن منطقه زیبا داده بود. ولی متأسفانه آن حاکم بر این باور بود که آسمان و زمین و زیبائیها و شگفتیهایش و همه موجودات ساکن زمین خودبخود به وجود آمده اند. اما خوشبختانه آن حاکم وزیری خداپرست و دانشمند داشت که مدتها در فکر راه چاره ای برای نجات حاکم از این باور غلطش بود. یکی از تفریحات لذت بخش پادشاه تیراندازی بود. وزیر دانا از این موقعیت بسیار خوب استفاده کرد. بهترین معماران شهر را جمع کرد. دستور داد کاخی زیبا در دامنه یکی از کوههای بلند آن منطقه بسازند.

پس از اتمام کار و آماده شدن آن کاخ مجلل و باشکوه؛ در یکی از روزهای بهاری که پادشاه برای شکار بیرون رفته بود، وزیر نیز از همراهان حاکم بود. رفتند و رفتند تا آنکه از لابلای درختان، آن کاخ زیبا در دامنه کوه نمایان شد. پادشاه با تعجب گفت این کاخ زیبا را تا به حال ندیده بودم، چه کسی آن را ساخته است؟ وزیر مؤمن ودانشمند گفت: قربان به گمانم خودبخود به وجود آمده است.

شاه برآشفت که ای وزیر مگر امکان دارد این بنای زیبا خود بخود به وجود بیاید؟ حتماً معماری داشته است.

وزیر گفت: چگونه امکان دارد که این جهان بسیار زیبا و قشنگ با این همه وسعت خودبخود بوجود آمده باشد و خالقی نداشته باشد؟ جناب حاکم همانطور که این کاخ معماری دارد جهان با عظمت هم معماری دارد.

حاکم در حالی که متحیرانه چشمانش و دهانش باز مانده بود ساکت شد و به اشتباه خود پی برد.

حالا بچه ها به اطراف خودتان نگاه کنید و یا حتی به خودتان. این نظم و ترتیبی که در دنیا وجود دارد و هر چیزی سرجای خودش هست مثلا ًستاره ها در آسمان هستند، کوهها با آن عظمت روی زمین هستند و….(مربی با شمردن نعمتها تصویر آنها را بکشد مثل: کوه، درخت، رود، خورشید و….)

به نظر شما اینها همینطوری به وجود آمدند؟ یا نه! یک نفر که تخصص که داشته آنها را به وجود آورده است. بچه ها به نظر شما من می توانم کوه بیافرینم؟ می توانم دریا و درخت و حیوانات را بیافرینم؟ آفرین! نمی توانم چرا؟ چون من قدرت این کار را ندارم و قدرت ندارم چیزی رو خلق کنم پس چه کسی میتواند این کار رو انجام بدهد؟ بله کسی می تواند این کار رو انجام بدهد که خودش قدرت خلق کردن داشته باشد. هیچ کس این قدرت را ندارد مگر خدای مهربان و عزیز ما.

طرح درس توحید با مسابقه

خب بچه های عزیز ما اینجا یک سری دایره داریم که باید داخل این دایره را با کلماتی پر کنیم. کلمات ما جواب سوالاتی است که من از شما می پرسم.
سؤالات:
1) به رهبر و پیشوا می گویند. امام
2) نام سوره ای در قرآن به معنای شب.لیل
3) نام گلی زیبا که نشان خون شهداست. لاله
4) یکی از القاب امام دهم. هادی
5) معنای کلمه الله. خدا
6) اولین پیامبر از پیامبران خداوند. آدم
7) یکی از حواس پنجگانه انسان که بیشتر به وسیله دست احساس می شود. لامسه
8) نام یکی از دشمنان حضرت موسی که با عذاب الهی در زمین فرو رفت. قارون
9) نام کسانی که خدا را نمی پرستند که نام یکی از سوره های قرآن هم هست. کافرون
10) نام مادر حضرت علی اکبر . لیلا
11) کسی که در راه خدا کشته می شود. شهید
12) نام سوره ای که قلب قرآن است. یس

خب بچه ها حالا باید این دایره ها رو به هم وصل کنیم تا یک کلمه درست بشود. کلمه مورد نظرما توحیداست.(مربی عزیز شکل دایره ها را طوری کنار هم بگذارید تا کلمه توحید درست شود) آفرین بچه ها .

اما هنوز رمز جدول ما مانده! رمز جدول اینطور به دست می آید که حروف اول کلمات به دست آمده را کنار هم قرار دهیم. بله رمز جدول ما آیه 62 سوره زمر است که می فرماید:اللّهُ خالقُ کلّ شیٍءیعنی خداوند خالق همه چیزهاست.(بچه ها با آواز این آیه را تکرار میکنند تا حفظ شوند) هر آنچه شما فکر کنید خدا آفریده.
داستان
باران بشدت میبارید و مرد در حالیکه ماشین خود را در جاده پیش میراند ، ناگهان تعادل اتومبیل بهم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد . از حسن امر ، ماشین صدمه ای ندید اما لاستیکهای آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود نتوانست آن را از گل بیرون بکشه
بناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و بسمت مزرعه مجاور دوید و در زد . کشاورز پیر که داشت کنار اجاق استراحت میکرد به آرومی اومد دم در و بازش کرد
راننده ماجرا رو شرح داد و ازش درخواست کمک کرد . پیرمرد گفت که ممکنه از دستش کاری بر نیاد اما اضافه کرد که : “ بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه . ”
لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یه قاطر پیر رو گرفت و با زور اونو کشید بیرون
تا رانندهه شکل و قیافه قاطر رو دید ، باورش نشد که این حیوون پیر و نحیف بتونه کمکش کنه ، اما چه میشد کرد ، در اون شرایط سخت به امتحانش میارزید
با هم به کنارجاده رسیدند و کشاورز طناب رو به اتومبیل بست و یه سردیگه اش رو محکم چفت کرد دور شونه های فردریک یا همون قاطره و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد : “ یالا ، پل فردریک ، هری تام ، فردریک تام ، هری پل …. یالا سعیتون رو بکنین … آهان فقط یک کم دیگه ، یه کم دیگه …. خوبه تونستین ”
راننده با ناباوری دید که قاطر پیرموفق شد اتومیبل رو از گل بیرون بکشه . با خوشحالی زائد الوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی ازش این سوال رو کرد : ” هنوزهم نمیتونم باور کنم که این حیوون پیرتونسته باشه ، حتما هر چی هست زیر سر اون اسامی دیگه است ، نکنه یه جادوئی در کاره ”
کشاورز پاسخ داد : ” ببین عزیزم ، جادوئی در کار نیست ”
اون کار رو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یک کار تیمی میکنه ، آخه میدونی قاطر من کوره.

با هم یک شعر می خونیم.(خدا داده خدا داده) را بچه ها تکرار میکنند.

کی به ما چشم داده گوش داده؟ خدا داده خدا داده
کی به ما عقل داده هوش داده؟ خدا داده خدا داده
کی به ما مامان داده خواهر داده؟ خدا داده خدا داده
کی به ما بابا داده برادر داده ؟ خدا داده خدا داده
کی به ما زبون داده دندون داده؟ خدا داده خدا داده
کی به ما یه قلب مهربون داده؟ خدا داده خدا داده
کی به ما بچه ها دست و پا داده؟ خدا داده خدا داده
کی به ما چهره های زیبا داده؟ خدا داده خدا داده
کی به ما غنچه های قشنگ داده؟ خدا داده خدا داده
کی به ما گلهای رنگارنگ داده؟ خدا داده خدا داده
کی به ما شبهای مهتابی داده؟ خدا داده خدا داده
کی به ما روزهای آفتابی داده؟ خدا داده خدا داده
کی به ما محبت خوبان داده؟ خدا داده خدا داده
کی به ما دشمنی با بدان داده؟ خدا داده خدا داده

آفرین به شما که اینقدر قشنگ جواب می دهید. بچه ها خدا برای اینکه به ما بفهماند که فقط باید او را پرستش کنیم 124000 پیامبر فرستاد، چون خیلیها بودند که غیر خدا را می پرستیدند، مثل مردم شهر حضرت ابراهیم علیه السلام که ماه و خورشید و ستاره ها را میپرستیدند. اما حضرت ابراهیم علیه السلام به عده ای از آنها فهماند که فقط باید خدا را بیافرینند. ادامه داستان حضرت ابراهیم و بعد نتیجه گیری. خب حالا آخر کلاسه و باید دعا کنیم

دستامون می بریم بالا
عمر زیاد بده خدا
خدا ما ها رو دوست داره
چشم می دوزیم به آسمون
غصه را از ما بر دا ر
با هم دیگه میکنیم دعا
هم به مامان هم به بابا
دعاهامونو قبول داره
میگیم خدای مهربون
ر هبر ما نگه دا ر

برگرفته شده از ماهنامه چند رسانه امیر بیان ، شماره 1.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *