عمو روحانی | عمو اخوان

عقائد خداشناسی

با سلام به مربیان عزیز طرح درس عقائد . خدا شناسی ویژه مقطع متوسطه اول

 

نام درس:
خداشناسی
موضوع:
عقاید
هدف کلی:
در این درس دانش آموزان با یکی از راه های شناخت خداوند آشنا می شوند.
اهداف جزیی:
دانش آموزان در این درس با موارد زیر آشنا می شوند:
1. چگونگی شناخت خداوند
2. موانع شناخت خداوند
3. یکی از راه های شناخت خداوند ( تفکر و تدبر در مخلوقات)
هدف رفتاری:

از دانش آموزان انتظار می رود بعد از پایان درس ضمن اطمینان قلبی بتوانند از راه تفکر و تدبر در مخلوقات بر وجود خداوند استدلال نمایند.
روش های مناسب تدریس
1. توضیحی ، 2. فعال: (پرسش و پاسخ، داستان، معما و مناظره)
رسانه های آموزشی
کارت و تخته سیاه و گچ

خداشناسی
بسم الله الرحمن الرحیم
معنایش را شما بگویید به نام خداوند …
سلام علیکم اگر دوستان آماده شنیدن یک معمای مشکل هستند با ما همراه شوند و زود و تند و سریع جواب بدهند«لب نمدی – سرسبدی – کلوچه پا – جوز انداز» برای یافتن پاسخ به ادامه بحث گوش فرا دهید.
چه کسانی تا به حال مسافرت نکرده اند؟
همه شما به سفر رفته اید. به شهرهای دور و نزدیک شاید به خارج از کشور، حالا بگویید با چه وسیله ای سفر کرده اید؟ موتورسیکلت، اتومبیل، هواپیما، کشتی و …
آیا فکر کرده اید چه بسیار کارخانه ها ، مهندسان ، کارگران و مواد اولیه ای لازم است تا یک وسیله نقلیه ساخته شود و هر چه وسیله نقلیه پیچیده تر باشد، ساختن آن مشکل تر و نیاز به مهندسان ماهر تر و داناتر دارد و …
در قدیم که این کارخانه ها نبود تا این وسیله نقلیه را تولید کند، با چه مسافرت می کردند؟ با حیوانات، پس با هم بگویید:
دیروز امروز
شتر موتور
آیا شما تا به حال شتر دیده اید؟ چه کسی می تواند یک ضرب المثل بگوید که در آن کلمه شتر آمده باشد؟ چه کسی ویژگی های شتر را می داند؟
پس توجه کنید تا کمی با ویژگی های این موجود عجیب آشنا شویم.
شتر حیوان خیلی قوی بار زیادی را می برد اگر خوابیده باشد بار زیادی را بر او می گذارند و او با یک حرکت از زمین بلند می شود، در حالی که حیوان های دیگر چنین توانایی را ندارند.
شتر حیوان کم خرج: هرگونه خار و خاشاکی را می خورد و از نظر غذایی خرجی ندارد.
حیوان نجیب: با تمام قدرتش از رام ترین حیوان هاست یک کودک خردسال می تواند مهار یک قطار شتر را دست بگیرد هر جا که بخواهد او را ببرد.
شتر حیوان عجیب: در شرایط نامناسب جوی در میان طوفان های شدید شن می تواند به راه خود ادامه دهد می دانید چرا؟
شتر می تواند ده روز بدون این که آب بخورد در بیابان راهپیمایی کند. آیا می دانید چرا؟ می تواند روز های بسیاری بدون خوردن غذا راهپیمایی کند می دانید چرا؟
آیا می دانید چند قسم شتر داریم؟ سه قسم: بدون کوهان (لاما)، یک کوهانه و دو کوهانه .
پس شتر بر چند قسم است :
1. شتر بی کوهان(لاما): که مخصوص آمریکای جنوبی است.
2. شتر دو کوهانه: در صحراهای خشک و سرد تاب تحمل 20 تا 25 درجه سرمای زیر صفر را دارد.
3. شتر یک کوهانه: در آفریقای شمالی و آسیای غربی وجود دارد و تاب تحمل بالاترین درجه های گرما را دارد.
شتر همچون حیوان های دیگر احتیاج به آب و غذای منظم دارد ولی به دلیل ویژگی ساختمان بدنش می تواند به مدت چند روز ذخیره آب و غذا بپردازد.
کوهان شتر که گاهی تا 45 کیلوگرم وزن دارد، مخزن چربی است که شتر از آن به عنوان منبع انرژی در طی سفرهای طولانی استفاده می کند.
این حیوان درون شکم خود، دو کیسه به شکل فلاسک (دوجداره) که درون آن به ذخیره آب می پردازد و هنگامی که آب نمی خورد از این آب ذخیره شده استفاده می کند.
شتر می تواند در یک وعده 25 گالن آب بنوشد و می تواند روزهای زیادی بدون آب زنده بماند.
آیا آماده اید به یک معمای شتر جواب بدهید؟ چون حالا خیلی چیزها از شتر می دانید، معما این است:
اشتر بمرد از لاغری از بس که پیه بسیار داشت
نه در هوا نه در زمین وقت سحر نزدیک شام
در قرآن یک آیه درباره خلقت شتر آمده است. چه کسی آن را از حفظ است؟
یک راهنمایی آیه مورد نظر در سوره غاشیه است آیا هفدهم سوره غاشیه!
اولش افلا ینظرون… بله، افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت؟
چه کسی می تواند این آیه ار معنا کرد؟ بله درست است آیا به شتر نگاه نمی کنید که چطور آفریده شده؟
شتر حیوان بسیار سودمندی است زیرا از شیر ، گوشت ، پشم ، پوست و حتی فضولاتش برای کود گیاهان استفاده می شود همچنین برای باربری و سواری نیز از این حیوان استفاده می گردد.
آیا این حیوان با عظمت با این منافع زیاد ، خود به خود آفریده شده است؟
همه موجودها از کوچک و بزرگ عجیب هستند و اگر ما به آن ها نگاه کنیم و درباره آن ها تفکر کنیم به نتایج خوبی می رسیم اما قرآن، از مردم می خواهد که به شتر و خلقت آن نگاه کنند. چرا؟
آیا می دانید معجزه حضرت صالح چه بود؟ بله در آوردن شتر از میان کوه.
آیا تا به حال داستانش را شنیده اید؟ پس به این داستان زیبا و دلنشین گوش کنید. قوم ثمود در کمال خوشی و نعمت به سر می بردند و از باغ های سرسبز و چشمه سارها و زمین های حاصلخیز خود وحیوانان هایش بهره مند بودند تا این که کم کم بت پرستی و فساد در میان آن ها رواج پیدا کرد. آن ها هفتاد بت داشتند که در برابر خداوند عزوجل آن ها را پرستش می کردند.
خداوند، حضرت صالح را که جوانی 16 ساله بود به سوی آن ها فرستاد تا آنان هدایت کند زیرا حضرت صالح از یک خانواده اصیل و محترم بود و همه او را به علم و دانایی می شناختند و به او اعتماد داشتند.
حضرت صالح به میان قوم ثمود آمد و آنان را به سوی خدا یگانه دعوت کرد. او از آنان خواست تا از پرستش بت های ناتوان و ضعیف دست بردارند و خدایی را بپرستند که خالق جهانیان است و جز او خدایی نیست. از گناهان و ظلم هایی که در حق خود و دیگران کرده اند ، توبه نماید تا خداوند لطف و رحمتش را کامل تر نماید.
در جواب حضرت صالح قوم ثمود گفتند: ای صالح تو پیش از این مایه امید ما بودی و قبل از این که سخنان را گویی ما ترا به نیکی عقل و علم می شناختیم و فکر می کردیم که در مشکل ها و سختی ها بتوانی یار و یاور ما باشی، اما اکنون می بینیم که اشتباه می کردیم، زیرا تو بر علیه مظاهر ملی ما قیام کرده ای و می خواهی نسبت دیرینه پدران ما که بت پرستی بوده است، از بین ببری. ای صالح! ما هرگز از آن چه پدرانمان می پرستیدند دست بر نمی داریم.
حضرت صالح با مهربانی آنان را بارها و بارها به سوی خداوند دعوت می کرد و می فرمود: ای مردم من از طرف خداو پیام آورنده ی امینی برای شما هستم و برای این کار خود هیچ اجر و پاداشی از شما نمی خواهم.
سال ها گذشت. حضرت صالح به سن صد وبیست سالگی رسیده بود. روزی حضرت صالح به نزد قوم آمد و گفت ای مردم من شانزده ساله بودم که به سوی شما برانگیخته شدم و اکنون صد و بیست سال از عمرم می گذرد. در این مدت هر چه شما را به سوی خداوند یگانه دعوت کردم نپذیرفتید. اکنون یکی از دو راه را به شما پیشنهاد می کنم.

1. یاد شما چیزی از من بخواهید تا از خدای خود درخواست نمایم برای شما برآورده سازد و شما ایمان بیاورید.
2. یا اگر شما مایل باشید من از خدایان شما چیزی بخواهم اگر اجابت کردند من از دعوت خود دست بر می دارم و از میان شما می روم، زیرا من شما را خسته کردم و هم شما مرا خسته کردید.

مردم قبول کردند و برای همین کار وعده کردند که روزی بت پرستان بت های خود را بیاورند و حضرت صالح چیزی از آنان بخواهد روز موعود فرا رسید آن ها بت های خود را بر دوش گرفته آوردند. سپس خوراک و نوشیدنی آوردند چون از خوردن و آشامیدن فاررغ شدند به حضرت صالح گفتند: ای صالح درخواست کن!
صالح بت بزرگ آن ها را خواند، ولی پاسخ نداد صالح گفت:چرا پاسخ نمی دهد؟ به او گفتند که دیگری را بخوان! صالح یک یک آن ها را خواند و هیچکدام پاسخش را ندادند.
سپس رو به مردم کرد و فرمود: دیدید من بت های شما را خواندم و هیچ کدام جواب را ندادند. اکنون از من بخواهید تا خدای خود را بخوانم و شما را جواب بدهد.
قوم ثمود رو به بت های خود کردند و گفتند: چرا پاسخ نمی دهید؟ جوابی نیامد به صالح گفتند که کناری برو و اندکی ما را با بت هایمان تنها بگذار ! صالح به کناری رفت آنان فرش هایی را که گستراند بودند و به کناری زدند و ظرف هایی را که آورده بودند به گوشه دیگری گذاشتند و بر روی زمین افتادند و به بت ها گفتند: اگر امروز جواب صالح را ندهید ما رسوا می شویم!
سپس به صالح گفتند: اکنون بیا و درخواست کن! صالح پیش آمد و آن ها را خواند، اما باز هم جوابی ندادند. سرانجام صالح گفت: روز گذشت و این خدایان شما پاسخ مرا نداده اند. اکنون شما از من درخواست کنید تا از خدای خود بخواهم و همین ساعت خواسته شما را برآورد!
در این وقت هفتاد نفر از سران و بزرگان ایشان پیش آمده و گفتند: ای صالح ما از تو درخواستی می کنیم. صالح فرمود: آیا همه اینان به درخواست شما راضی هستند؟
مردم هم فریاد زدند: آری، اگر این هفتاد نفر سخن تو را بپذیرند ما هم می پذیریم.
آن هفتاد نفر گفتند: ای صالح! ما از تو چیزی می خواهیم اگر پروردگارت اجابت کرد از تو پیروی می کنیم و همه اهل قریه ما نیز پیروی ات می کنند.
صالح فرمود: هر چه می خواهید درخواست کنید.
آن ها گفتند که ما را به کنار این کوه ببر- و اشاره به کوهی که نزدیکشان بود کردند تا در کنار آن کوه درخواست خود را بگوییم. چون پای کوه رسیدند گفتند: ای صالح! از پروردگار خود بخواه که هم اکنون برای ما از این کوه، شتری قرمز رنگ که پر کرکر دارد در بیاورد و در حالی که فقط ده ماه از عمرش گذشته باشد.
صالح گفت: چیزی که خواستید برای من خیلی دشوار است و از طاقت من بیرون است ولی برای پروردگار من آسان است. او در همان حال ادعا کرد. ناگهان از کوه صدای مهیبی بلند شد و حرکتی در آن پیدا شد و ماده شتری با همان اوصافی که آنان می خواستند از کوه خارج شد.
مردم گفتند: ای صالح به راستی چه زود پروردگارت دعایت را اجابت کرد! اکنون از وی بخواه بچه این شتر را هم بیرون بیاورد صالح دعا کرد و بچه شتری نیز از کوه بیرون آمد و شروع به چرخیدن کرد.
صالح گفت: آیا چیزی دیگر مانده که بخواهید؟ گفتند: نه ما را نزد مردم ببر تا آن چه را دیدیم، به آن ها بگوییم تا آنان به تو ایمان بیاورند.
حضرت صالح به همراه آن هفتاد نفر به سوی مردم به راه افتادند هنوز به مردم نرسیده بودند که از این هفتاد نفر، شصت و چهار نفرشان منکر شدند و گفتند: آن چه ما دیدیم چیزی جز سحر و جادو نبود. چون به نزد مردم رسیدند سخن زیاد شد و خلاصه مردم ایمان نیاوردند و از شش نفری که برایمان خود باقی بودند، یک نفر دیگر هم کافر شد و در این جریان فقط پنج نفر ایمان آوردند.

این یک نشانه از صدها میلیون نشانه ای است که در اطراف ما وجود دارد. راستی امکان دارد شتر این حیوان عجیب و غریب بدون دلیل و خود به خود از دل کوه بیرون بیاید؟ چرا قوم ثمود ایمان نیاوردند؟

………………………………………………………………………………….

عمو روحانی حجت السلام امیر اخوان

amooakhavan

مجری و طراح جنگ های شادی و پرده خوانی

amooakhavan@

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *