عمو روحانی | عمو اخوان

درجستجوی خدا

بسم اله الرحمن الرحیم

به نام خدایی که پرواز را به گنجشک اموخت لباسی هم از جنس پر برای تنش دوخته

با عرض سلام و ادب و احترام

 

درس اول
خداشناسی

چند دلیل :

دلیل اول ( پرواز هواپیما)

اگر هواپیمایی را در آسمان، در حال پرواز ببینید چه نتیجه‌ای می‌گیرید؟

می­فهمیم که این هواپیما دستگاههایش سالم و دارای سوخت (بنزین) است و یک خلبان ماهر یا یک دستگاه کنترل آن را هدایت می کند. زیرا محال است بدون این ویژگیها پرواز کند.

در دنیایی که ما زندگی می کنیم همه چیز در حال حرکت است، شما همین الان که اینجا نشسته اید با سرعت زیادی در حال حرکت هستید؛ زیرا روی کره زمین هستید و کره زمین با سرعت زیادی در حرکت است ولی ما آن را احساس نمی‌کنیم. چون همه چیز با آن در حرکت است. مثل زمانی که سوار اتوبوس باشیم وقتی که اتوبوس در حرکت است تا زمانی که ما به بیرون نگاه نکنیم حرکت آن را احساس نمی‌کنیم.

همینطور کرات آسمانی دیگر، مثل ماه، مشتری، مریخ و میلیونها کره دیگر با سرعت زیاد در یک مسیر منظم در حرکت هستند.

وزن هر یک از این کرات آنقدر زیاد است که قابل محاسبه دقیق نیست. مسلم است که چنین اجسام سنگینی اگر بخواهند حرکت کنند، نیاز به نیروی فوق‌العاده زیادی دارند تا آنها را به حرکت در‌آورد.

اگر قدرت و نیرویی نبود که این اجسام سنگین را به حرکت درآورد و در مسیر خود هدایت کند، آیا چنین حرکتی امکان داشت؟

پس این کرات آسمانی برای حرکت خود به حرکت دهنده نیاز دارند. او کیست؟

داستانی در این زمینه

روزی حضرت علی(ع) با گروهی از یاران خود از راهی می‌گذشتند به پیره‌زنی رسیدند که با یک چرخ نخ‌ریسی، از پنبه نخ درست می‌کرد. حضرت علی (ع) پس از سلام و احوالپرسی از او پرسید: مادر،  خدا را چگونه شناختی؟

پیرزن دست از چرخ بداشت، چرخ بعد از چند دور حرکت، ایستاد: پیرزن گفت: من از راه این چرخ خدا راشناخته ام، زیرا تا زمانی که با دست خود آن را حرکت می‌دهم کار می‌کند و اگر از آن دست بردارم، از حرکت می‌ایستد. پس این آسمان و زمین هم گرداننده‌ای دارد که اگر او نباشد دیگر این آسمان و زمین حرکت نخواهند کرد و شب و روزی نخواهد بود.

دلیل دوم (زندگی مورچه)

آیا تاکنون حرکت دسته‌جمعی مورچه‌ها را دیده‌اید که چطور بدون این که خط­کشی یا تابلو و علامتی داشته باشند در یک صف منظم در حال حمل کالا هستند و مواد غذایی را به انبار لانه حمل می‌کنند، با هم تصادف نمی‌کنند، پا روی پای هم نمی‌گذارند، لانه خود را گم نمی کنند و …

وقتی مورچه‌ای دانه‌ای را حمل می‌کند بعضی از مورچه‌ها که مسئولیت بازرسی را بر عهده دارند می‌آیند و دانه را بازرسی می‌کنند؛ اگر فاسد باشد اجازه نمی دهند که دانه فاسد به داخل لانه برده شود و به آورنده آن دستور می‌دهند که آن را به جای دور دستی ببرد. [1]

دانه‌های سالم را به دو نیم می‌کنند تا سبز نشود. مورچه ها در طول سال از دانه‌های ذخیره شده برای غذای خود استفاده می‌کنند. به این صورت که اول دانه ها را خرد می‌کنند؛ سپس آن را به صورت ترشی و مایع در آورده و آنگاه مصرف می‌کنند.

راستی، چه کسی این موجودات ریز را آفریده و آنها را تعلیم داده تا این چنین منظم باشند؟  چه کسی به آنها گفته است به فکر بهداشت باشند؟ چه کسی به آنها این نیرو را داده است که یک دانه گندم راکه چند برابر خودشان وزن دارند حمل کنند؟


داستان ـ بنا و بنّا

در زمان قدیم پادشاهی بود که به خدا ایمان نداشت؛ اما وزیری داشت که خداپرست بود. هر چه وزیر برای اثبات وجود خدا دلیل می‌آورد، شاه قبول نمی‌کرد. تا این که وزیر دستور داد در یک بیابان دور افتاده که هیچ ساختمان و درختی نبود یک ساختمان ساختند و اطراف آن را درختکاری کرده و جویهای آب در زیر درختان جاری سازند.

زمانی که ساختمان و باغها آماده شد، یک روز وزیر پادشاه را به شکار دعوت کرد و طوری برنامه ریزی نمود که مسیر پادشاه از نزدیکی آن ساختمان و باغها باشد.

وقتی که نگاه پادشاه به آن ساختمان و آبادنی آنجا افتاد از وزیر پرسید، در زمانهای گذشته که برای شکار به این جا می‌آمدیم چنین ساختمانی نبود! چه کسی اینها را ساخته است؟

وزیر در جواب گفت: قربان اینها خود به خود بوجود آمده‌اند!

پادشاه برآشفت و گفت، مرا مسخره می‌کنی؟ این چه حرفی است که می زنی، آیا می‌شود که اینها خود به خود بوجود آمده باشند و این ساختمان زیبا خود به خود ساخته شده باشد؟

وزیر در جواب گفت: وقتی بنای این ساختمان محقّر و کوچک بدون بنّا غیر ممکن باشد چگونه می‌شود که بنای آسمانها و زمین و موجودات بسیار زیبایی که روی آن هستند بدون آفریدگار باشند.

پادشاه متوجه شده و به وجود خدا و آفریدگار اعتراف کرد. [2]

مناظره

یکی از بزرگان دین با یک نفر کافر بحث می‌کرد آن عالم دینی می‌گفت: هر چیزی که در این جهان است آفریده خداست. ولی آن مرد کافر می گفت: نه اینها به خدا احتیاجی ندارند و خود به خود بوجود آمده‌اند.

آن مرد خدا شناس گفت: شما برگ توت را در نظر بگیرید که همه برگهای آن مثل هم هستند، ولی همین برگ توت را اگر کرم ابریشم بخورد تبدیل به پیله ابریشم می‌شود! و اگر زنبور عسل آن را بخورد تبدیل به عسل خواهد شد و اگر آهو آنرا بخورد تبدیل به مشک و عطر خواهد شد و اگر گوسفند آن را بخورد تبدیل به سرگین خواهد شد با اینکه یک چیز بیشتر نیست پس این که در شکم هر یک از این موجودات تبدیل به چیزی می شود معلوم می‌شود که به تقدیر یک آفریننده و خالق حکیم است.

کشتی بی ناخدا؟!!

علی بن میثم به حسن به سهل وارد شد. دید یکی از منکرین خدا در آنجا است و گروهی اطراف او را گرفته‌اند. علی‌بن میثم [3] همه را متوجه خود کرد و گفت: امروز مطلب بسیار عجیبی دیدم.

گفت: کشتی کوچکی را دیدم که بدون ناخدا مردم را از این طرف آب به آن طرف می‌برد!

آن شخص طبیعی رو کرد به حسن بن‌سهل و گفت گویا این مرد دیوانه است!

حسن بن سهل گفت: چطور؟

گفت: برای این که می گوید چند قطعه چوب بی عقل و شعور مردم را به مقصدشان می‌رساند.

علی بن میثم گفت: من دیوانه‌ام که می‌گویم کشتی کوچکی، بدون کشتیبان حرکت می‌کند و مردم را به مقصد می رساند یا آن کسی که می گوید این کشتی عظیم جهان هستی بدون کشتیبان حکیم و دانا و توانا اداره می‌شود!

خدای یکتا

از آب و بادو صحرا        از آسمان زیبا

از آن کبوتری که          نشسته بر بام ما

پرسیدم و شنیدم         راز وجود آنها

این قصه را می‌گفتند       امّا نه بازبانها

نیافریده ما را                        به جز خدای یکتا

( سرود ایمان، از گلچین گرگانی)

پرسش و تمرینی که مربیان عزیز می توانند بخواهند از بچه ها

    مورچه چطور به ما درس خداشناسی می دهد؟
    وزیر از ساختن ساختمان در صحرا چه منظوری داشت؟

 

جهت شرکت در دوره آموزش مجازی مربیان و مادران با موضوع کودک خدا جوی من کلیک کنید

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *